تعقل در ذات خداوند
«قال: حدثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن جمیل، عن أبی عبدالله (علیه السلام)، قال: «إذا انتهى الکلام إلى الله فأمسکوا، أو تکلموا فیما دون العرش، و لا تکلموا فیما فوق العرش، فإن قوما تکلموا فیما فوق العرش فتاهت عقولهم»(البرهان،ج1،ص91)؛
منع از تفکر و تعقل در ذات خداوند امری بوده که با مضامین گوناگون در روایات بدان پرداخته شده است،روایت فوق تعبیری دیگر در این رابطه است؛چراکه معمول اذهان از معرفت ذات خداوند عاجز هستند و تکلم از ابعادی که عقل در عجز از شناخت آن بوده منجر به منحرف ساختن آن حقیقت خواهد شد.در روایات دیگر،شناخت حقیقیت توحید تنها به ائمه طاهرین اختصاص یافته است که نشان می دهد افراد به میزانی که بتوانند به ساحت مقدس این وسائل و وسائط الهی نزدیک شوند،درک اتم و صحیح تری از حقائق خواهند داشت و به همان میزان تفکر و تعقلشان از کج راهه های انبوه بینشی در امان خواهد بود.در کنار این،ذهنی که در دنیا و مادیت مأنوس به این فضای محسوسات گشته نمی تواند درک صحیحی از معارف غیب و غیب تام هستی یعنی خداوند راه یابد و به دنبال آن نخواهد توانست به درستی تحلیل نماید که چگونه وجودی بی انتهاء و فارغ از زمان و مکان وجود داشته باشد.