اشراق با قرآن

اشراق درونی تنها با سیر قرآنی میسر خواهد بود...

اشراق با قرآن

اشراق درونی تنها با سیر قرآنی میسر خواهد بود...

اشراق با قرآن

قرآن کریم مشتمل بر مراتب درونی و باطنی بسیاری است و کمتر به صورت علمی به این مقوله پرداخته شده است.از همین روی،در این جایگاه به دنبال تبیین این حقیقت با استفاده از روایات معتبری هستیم و در انتخاب روایات به اشتمال آنها بر مضامین مورد تأیید در آیات و روایات توجه شده است.
در حقیقت قرآن کریم دارای دو بعد وسعت و عمق است؛وسعت ناظر به همه نیازهای مرتبط فطری بشر بوده و عمق ناظر به تمام مراتب معرفتی موجود در هستی است که رسالت قلم در اینجا رسیدگی به جنبه عمقی خواهد بود.(مبنای روایتی در این سایت،تفسیر شریف البرهان بوده که حاوی بالاترین معارف غیبی قرآن کریم است).

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

غلبه ملکوت بر ظاهر در هستی

مصطفی رضایی | دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۲۹ ق.ظ

«محمد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن معاویة بن عمار، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: «لو قرئت الحمد على میت سبعین مرة، ثم ردت فیه الروح، ما کان عجبا»(البرهان،ج1،ص96)؛

مطابق با معارف آیات و روایات،هستی دارای دو بعد ملکوتی و مادی است و بعد ملکوتی حقیقت وجودی هستی و جنبه مادی،قشر ظاهری هستی را تشکیل می دهد،از همین روی در تمامی معادلات و حالات موجود در هستی،جنبه ملکوت توفق داشته و می تواند تغییرات محسوسی را در جنبه ظاهری عالم ایجاد نماید،روایت فوق نیز ناظر به همین زمینه بوده و قرائت سوره حمد با وجود معرفت و ادراک کافی،به دلیل دربرداشتن عصاره از تمام حقائق هستی،توان زنده نمودن مرده را داشته و می تواند روح توفی شده به عالم غیب را دوباره به عالم ماده بازگرداند،همانطور که در خصوص تأثیرات این سوره شریف در تشفی بیماری نیز بیان شده است؛«و عنه: عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن محمد بن إسماعیل بن بزیع، عن عبدالله بن الفضل، رفعه، قال: «ما قرأت الحمد على وجع سبعین مرة إلا سکن»(همان).

از جمله موارد غلبه باطن بر ظاهر هستی و تغییر معادلات ظاهری در آیات شریفه،داستان جنگ بدر بوده که؛«قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى‏ کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْن»(آل عمران،آیه 13).

  • مصطفی رضایی

ارتباط ملکوت عمل و ثواب آن

مصطفی رضایی | شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۵۸ ب.ظ

«ألا فمن قرأها(فاتحه الکتاب)معتقدا لموالاة محمد (صلى الله علیه و آله) و آله الطیبین، منقادا لأمرها، مؤمنا بظاهرها و باطنها، أعطاه الله بکل حرف منها أفضل من الدنیا و ما فیها، من أصناف أموالها و خیراتها»(البرهان،ج1،ص96)؛

روایت فوق دلیلی و قرینه ای روشن بر جریان بسیاری از ثواب هایی است که در شریعت بابت اعمال انسان ذکر شده است.در حقیقت هر عمل دارای ملکوتی است و تا زمانی که انسان بدین نورانیت وارد نشود نخواهد توانست از آثار گسترده آن بهره مند گردد،لذا صرف تمسک ظاهری به عمل عبادی هرچند در مواردی می تواند دارای اثراتی باشد،اما مناقب ذکر شده بابت اعمال در روایات،منوط به وجود معرفت،محبت و ورود به ملکوت عمل است،همانطور که در روایت فوق اصل محبت به عمل و وساطت امام(علیه السلام) و ایمان به ظاهر و باطن عمل،جهت بهره مندی از آثار عمیق و وسیع عمل،شرط دانسته شده است.

  • مصطفی رضایی

بعثت نبی اکرم و ناله شیطان

مصطفی رضایی | جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۴۱ ق.ظ

 «عنه، قال: حدثنی أبی، عن الحسن بن علی بن فضال، عن علی بن عقبة، عن أبی عبدالله (علیه السلام)، قال: «إن إبلیس رن رنینا،لما بعث الله نبیه على حین فترة من الرسل، و حین نزلت أم الکتاب»(البرهان،ج1،ص97)؛

بعثت نبی اکرم به عنوان آخرین مقطع از رسالت انبیاء و اکمال دین،برآورده کننده انتظار هزاران ساله و مقدمه سازی هزاران نبی خداوند برای تبیین و پیش برد دین خداوند بود تا این مسیر به وجود مقدس نبی اکرم منتهی گردد،از همین روی در نهج البلاغه،امام دوران بعثت را دوران شکوفایی و بازگشت نور تام الهی معرفی نموده اند؛چراکه پس از مبعوث شدن حضرت،بشر توان تحمل و فهم بالاترین معارف الهی در قرآن کریم را یافتند و دین پس از گذران مقاطع بسیار تاریخی،به مرحله پایانی خود رسید که در آن،دین خاتم مهیمن بر همه ادیان و حاکم بر آنان بود.

بخش دوم،از غضب شیطان ناظر به نزول قرآن کریم و خصوصا سوره مبارکه حمد بوده که مشتمل بر معارف فشرده موجود در قرآن کریم بوده همانطور که روایات با لطافت بیانی و تعبیری خود،این جایگاه را تبیین نموده اند؛«عن محمد بن سنان، عن أبی الحسن موسى بن جعفر، عن أبیه (علیهما السلام)، قال: قال لأبی حنیفة: «ما سورة أولها تحمید، و أوسطها إخلاص، و آخرها دعاء؟» فبقی متحیرا، ثم قال: لا أدری.
فقال أبو عبدالله (علیه السلام): «السورة التی أولها تحمید، و أوسطها إخلاص، و آخرها دعاء، سورة الحمد»(همان)؛سوره حمد مشتمل بر تمام دین و رسیدن به مدارج بالای عبودیتی و ارتباطی با خداوند و حاوی همه سلوک معرفتی انسان در مسیر رشد خود است.

  • مصطفی رضایی

اسم اعظم خداوند

مصطفی رضایی | چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۱۱ ب.ظ

«عنه: بإسناده عن محمد بن الحسین، عن محمد بن حماد بن زید، عن عبدالله بن یحیى الکاهلی، عن أبی عبدالله (علیه السلام)، قال: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أقرب إلى اسم الله الأعظم من ناظر العین إلى بیاضها»؛

اسم اعظم خداوند متعال حاوی تمام خصوصیات ذاتی خداوند بوده و اختصاص به ذات احدیت او حق تعالی دارد و به عبادی که خالص هر شائبه بیرونی و درونی بوده اعطا شده است،از این روی در روایات متعددی ائمه طاهرین،اسماء اعظم خداوند برشمرده شده اند؛چراکه کلمات تام و مظاهر مطلق خصال حق تعالی هستند.بسمله نیز به دلیل اشتمال بر همین خصوصیات که دربردارنده استعانت تام،نام جامع الله،مقام رحمانیت و رحیمیت خداوند و ...بوده نزدیک ترین آیات شریفه به اسم اعظم خداوند محسوب می شود تا جایی که در کلام،این شدت قرابت و یگانگی به نزدیکی سیاهی و سفیدی چشم تمثیل زده شده است.

  • مصطفی رضایی

ارکان معرفت توحیدی خداوند

مصطفی رضایی | دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۳۰ ق.ظ

«عن الشیخ الصدوق، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى العطار (رحمه الله)، عن أبیه، عن سهل بن زیاد، قال: کتبت إلى أبی محمد (علیه السلام) سنة خمس و خمسین و مائتین: قد اختلف- یا سیدی- أصحابنا فی التوحید، منهم من یقول: هو جسم، و منهم من یقول: هو صورة، فإن رأیت- یا سیدی- أن تعلمنی من ذلک ما أقف علیه و لا أجوزه فعلت متطولا.
فوقع (علیه السلام) بخطه: «سألت عن التوحید، و هذا عنکم معزول، الله تعالى واحد، أحد، صمد، لم یلد، و لم یولد، و لم یکن له کفوا أحدا، خالق و لیس بمخلوق، یخلق تبارک و تعالى ما یشاء من الأجسام و غیر ذلک، و یصور ما یشاء، و لیس بمصور، جل ثناؤه و تقدست أسماؤه، و تعالى عن أن یکون له شبیه، هو لا غیره، لیس کمثله شی‏ء و هو السمیع البصیر»(البرهان،ص22)؛

سوره مبارکه توحید همانطور که بدین نام نامگذاری شده است دربردارنده ارکان اساسی توحید است و بینشی که فاقد هریک از این ارکان باشد در توحید خداوند متعال گرفتار خطا و تشبیه گشته است،بر اساس این سوره شریفه،خداوند تنها وجود موجود در هستی است و همه از فیض وجود او به نعمت وجود نائل آمده اند.دارای غنای مطلق است و هیچ نیازی نه در خلق مخلوقات و نه در عبادت آنها متوجه ذات مقدس او نیست،هیچ امری از او مشعشع نمی گردد به نوعی که از وجود او امری جدا گردد و ورای وجود او باشد لذا نه چیزی از او جدا می گردد و نه او برگرفته از امری دیگر است؛چراکه در هر دو حالت،ازلی و مطلق بودن وجود او به مخاطره خواهد افتاد.به تصویر ذهنی نمی آید؛چراکه هر نوع تصویری محدود است و شناخت او به نورانیت همانطور که آیات شریفه بیان داشته اند؛«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(نور،آیه 35)،تنها سبیل شناخت حقیقی اوست.

  • مصطفی رضایی

تعقل در ذات خداوند

مصطفی رضایی | يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۳۷ ب.ظ

«قال: حدثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن جمیل، عن أبی عبدالله (علیه السلام)، قال: «إذا انتهى الکلام إلى الله فأمسکوا، أو تکلموا فیما دون العرش، و لا تکلموا فیما فوق العرش، فإن قوما تکلموا فیما فوق العرش فتاهت عقولهم»(البرهان،ج1،ص91)؛

منع از تفکر و تعقل در ذات خداوند امری بوده که با مضامین گوناگون در روایات بدان پرداخته شده است،روایت فوق تعبیری دیگر در این رابطه است؛چراکه معمول اذهان از معرفت ذات خداوند عاجز هستند و تکلم از ابعادی که عقل در عجز از شناخت آن بوده منجر به منحرف ساختن آن حقیقت خواهد شد.در روایات دیگر،شناخت حقیقیت توحید تنها به ائمه طاهرین اختصاص یافته است که نشان می دهد افراد به میزانی که بتوانند به ساحت مقدس این وسائل و وسائط الهی نزدیک شوند،درک اتم و صحیح تری از حقائق خواهند داشت و به همان میزان تفکر و تعقلشان از کج راهه های انبوه بینشی در امان خواهد بود.در کنار این،ذهنی که در دنیا و مادیت مأنوس به این فضای محسوسات گشته نمی تواند درک صحیحی از معارف غیب و غیب تام هستی یعنی خداوند راه یابد و به دنبال آن نخواهد توانست به درستی تحلیل نماید که چگونه وجودی بی انتهاء و فارغ از زمان و مکان وجود داشته باشد.

  • مصطفی رضایی

عرش و کرسی خداوند

مصطفی رضایی | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۱۳ ب.ظ

«و عنه، بإسناده إلى هشام بن الحکم، عن أبی عبدالله (علیه السلام) فی قوله تعالى: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ قال (علیه السلام): «بذلک وصف نفسه، و کذلک هو مستول على العرش، بائن من خلقه من غیر أن یکون العرش حاملا له، و لا أن یکون العرش حاویا له، و لا أن یکون العرش محتازا له، و لکنا نقول: هو حامل العرش، و ممسک العرش، و نقول من ذلک ما قال: وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فثبتنا من العرش و الکرسی ما ثبته، و نفینا أن یکون العرش أو الکرسی حاویا له، و أن یکون عز و جل محتاجا إلى مکان، أو إلى شی‏ء مما خلق، بل خلقه محتاجون إلیه».(البرهان،ص22)؛

اگر عرش و کرسی خداوند بر هستی به معنی قرار داشتن خداوند تعبیر گردد بدون شک این تفسیر به مکانیت و محدودیت حق تعالی منتهی خواهد شد،اما همانطور که در روایت فوق تعبیر شده است،عرش خداوند نه حامل خداوند،نه حاوی او و نه دربردانده اوست،بلکه خداوند متعال حامل عرض و نگه دارنده آن است و همانطور که اگر خداوند آسمان و زمین را نگه نداشته بود،ساقط می شدند،حقیقت و قوام عرش نیز تامّا بسته به خداوند متعال است.از این روی،کرسی و عرش خداوند همه عوالم را دربرگرفته و لازمه آن،احاطه خداوند به تمامی عوالم و حضور دائم و محیط او بر هستی است.بر همین اساس،استواء در آیه شریفه به معنی حضور بدون تفاوت خداوند در همه هستی است که آیات به بیانات مختلف از آن تعبیر نموده اند همانند خداوند نور آسمان ها و زمین است.

  • مصطفی رضایی